دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشجو سر کلاس خوابیده
استاد هم عاشق همچین سوژه هائیه
رفته باهاش عکس یادگاری انداخته
خدایی حرکتش خیلی با حاله
دانشجو سر کلاس خوابیده
استاد هم عاشق همچین سوژه هائیه
رفته باهاش عکس یادگاری انداخته
خدایی حرکتش خیلی با حاله
سلام بچه ها یه سوال:
به نظرتون غم انگیزترین جمله دنیا
چیه یا چی میتونه باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
استشمام بوی سیب از حرم امام حسین(ع)، ویژگی عجیبی است که چند کتاب معتبر به آن اشاره کرده اند.
«بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا». این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(ع) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(ع) می شود عطر سیب استشمام کرد؟
نگاهی به منابع روایی و کتابهای معتبر شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:
در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد 43 ، صفحه 289 ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیه ی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد. روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن میخوردند، به حال خود عود مینمود (بازمیگشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام وفات نمود. حسین علیهالسلام فرمود: که انار، مفقود شد، و چون امیرالمؤمنین علیهالسلام شهید گشت، به، مفقود شد، و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند. پس چون تشنگی بر ما غالب میشد، آن را بو میکردم، اندکی تشنگی من ساکن میشد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم. حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام میشد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است، و هر کس از زوار بخواهد استشمام رایحه ی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.»
مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد 3 ، صفحه 391 .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است.
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
” خانه دوست کجاست؟"
گرچه مداحی حیدر کار مخلوقات نیست . . . یکه معشوق خداوند صمد مولا علیست
کل خیری منزلت چون گویمت ؟ . . . با کلام هست زهرایی فضیلت گویمت
دیگران لایق به جانبازی برایت نیستند !!! . . . چونکه خاک پای زهرای شما هم نیستند !!!
زیباترین زیبا تو از جنس خلایق نیستی . . . با نگاه دلربایت در شکار کیستی
کار و بار عاشقی با روی تو بالا گرفت . . . با نگاهی چشم و ابرویت هزاران جان گرفت
فرشی و عرشی ندارد فرق در نزد شما . . . صید عشق اند و همه غرق تماشای شما
بهر مجنون گشتن صد باره رفته طاقتم . . . سجده بر محراب ابرویت تمام طاعتم
دلبری چون تو کجا یابم علی . . . ای عجب ! تو بر گدایان خودت عاشق تری
شکر میگویم ترا چونکه گدایت گشته ام . . . با تمنای تو من مخلوق و آدم گشته ام
از مرام لطف تو دیوانه ای حیران شدم . . . از همین دیوانگی بر شاهیت سائل شدم
گر غلط خواهم چرا دل را هوایی میکنی . . . شک ندارم عاقبت حاجت روایم میکنی
هشت جنت گر بود ارثیه اجدادی ام . . . در پی دیدار تو آواره ی هر وادی ام
خاک بودم کاش تا بوسه به پایت میزدم . . . با قدمهای شما بر عرش گامی میزدم
با حقارت طعنه ها بر خاکسارانت زنند . . . غم نباشد روز محشر دست بر سر میزنند
عاقلان باشند و دنیایی سیاه . . . عاشقان و مستی از دیدار شاه
شاه عالم چون علی عالی اعلی بود . . . با نگاه لطف او دلهای ما دریا بود.
عید غدیر بر همه هم کلاسی های عزیز مبارک
تعداد صفحات : 14