loading...
پاتوق زیست شناسان
مریم داودپور بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (5)

 

 

ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...

از انتظار پنجره تجلیل می‌شود

تا کی سکوت و خلوت این کوچه‌های سرد

بر چشم های پنجره تحمیل می‌شود؟

آیا دوباره مثل همان سالهای پیش

امسال هم بدون تو تحویل می‌شود؟

بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو

بازار وزن و قافیه تعطیل می‌شود

«آنروز هفت سین اهورایی بهار

موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود»

 

پیشاپیش عید رو به همه همکلاسی های عزیز تبریک میگم امیدوارم همیشه دلاتون بهاری باشه لحظه سال تحویل برا همه گرفتارا دعا کنید ما هم فراموش نشیم.

لحظه هاتون بهاری

مریم داودپور بازدید : 23 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (4)

گرچه مداحی حیدر کار مخلوقات نیست . . . یکه معشوق خداوند صمد مولا علیست
کل خیری منزلت چون گویمت ؟ . . . با کلام هست زهرایی فضیلت گویمت
دیگران لایق به جانبازی برایت نیستند !!! . . . چونکه خاک پای زهرای شما هم نیستند !!!
زیباترین زیبا تو از جنس خلایق نیستی . . . با نگاه دلربایت در شکار کیستی
کار و بار عاشقی با روی تو بالا گرفت . . . با نگاهی چشم و ابرویت هزاران جان گرفت
فرشی و عرشی ندارد فرق در نزد شما . . . صید عشق اند و همه غرق تماشای شما
بهر مجنون گشتن صد باره رفته طاقتم . . . سجده بر محراب ابرویت تمام طاعتم
دلبری چون تو کجا یابم علی . . . ای عجب ! تو بر گدایان خودت عاشق تری
شکر میگویم ترا چونکه گدایت گشته ام . . . با تمنای تو من مخلوق و آدم گشته ام
از مرام لطف تو دیوانه ای حیران شدم . . . از همین دیوانگی بر شاهیت سائل شدم
گر غلط خواهم چرا دل را هوایی میکنی . . . شک ندارم عاقبت حاجت روایم میکنی
هشت جنت گر بود ارثیه اجدادی ام . . . در پی دیدار تو آواره ی هر وادی ام
خاک بودم کاش تا بوسه به پایت میزدم . . . با قدمهای شما بر عرش گامی میزدم
با حقارت طعنه ها بر خاکسارانت زنند . . . غم نباشد روز محشر دست بر سر میزنند
عاقلان باشند و دنیایی سیاه . . . عاشقان و مستی از دیدار شاه
شاه عالم چون علی عالی اعلی بود . . . با نگاه لطف او دلهای ما دریا بود
.

 

عید غدیر بر همه هم کلاسی های عزیز مبارک

مریم داودپور بازدید : 46 جمعه 20 اردیبهشت 1392 نظرات (7)

 عصریک جمعه ی دلگیر،دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

و چرا هیچ کس در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است و

غم عشق به پایان نرسیده است.؟

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوز است، چرا یوسف گمگشته

به کنعان نرسیده است؟

چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد

زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم واندوه به انبوه فقط برد،

زمین مرد،زمین مرد

خداوند گواه است که دل چشم به راه است

،و در حسرت یک پلک نگاه است

ولی حیف نصیبم فقط آه است

و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی

عصر این جمعه ی دلگیر

وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس

تو کجایی گل نرگس؟

مریم داودپور بازدید : 32 چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 نظرات (3)

 
faghir[WwW.Kamyab.IR]

مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنهارا وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر ازتو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مردفقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!
مریم داودپور بازدید : 67 یکشنبه 29 مرداد 1391 نظرات (3)
سلام دوستای خوب آذری ام میدونم حال همه خوبه وخداروشکر میکنم .خواستم بگم ما همه دلمون بالرزیدن شما لرزید ترک وکردنداره همه یه ملت هستیم هم درد همیم.

 

az پیام پاتوق به زلزله زدگان آذربایجان

باز لـــرزید ،تمام جانم ، با او لـرزید و که کودکش را ،زیــــــــــــــــر آوار ،جستجو می کرد ،با او که صدای نفس های مادرش را ،هنوز می شنیـــــد ،با او که پــــــدر را ،
میان سنــــگ ها ، جستجو می کرد ،تمام روحم ،جسمم ،جانم ،لرزید ،دوبــاره آه ،دوباره درد ،دوباره بــــی کسی ،دوباره عکس و قاب ،دوباره رنــــــج و درد ،دوباره زلـــــزله ،
دوباره لرز مرگ ،دوباره نـــــام او ،و او ،و او ،و او ،دوباره کفن و دفن زندگــــــی ،صدای یا خدا، خدای ،کشورم ،شنیدی؟خدایا ،قرار بود هر چه هست ،در بــــــــــــم ،تمامش کنی ،
این بود قرار مــا؟ چه ناتوانــم من ،هنوز درک حکمتت را ندارم ،گیـج می شوم ، وقتی می بینم ،روزی هزار بار می لرزیم ،
اما تو باز کافی نمیدانی ….

تقدیم به آذری های خوبم، که بی تاب لحظه های از دست دادن اند…
بــــــی شک ماهم با شما لرزیدم

 

مریم داودپور بازدید : 245 دوشنبه 04 اردیبهشت 1391 نظرات (5)
منابع کنکور کارشناسی ارشد زیست شناسی

علم‌ زیست‌شناسی در قرن بیست و یكم به شكوفاترین مرحله خود رسیده است. پیوند این علم با سایر علوم پایه نظیر فیزیك و شیمی توانسته است كاربردهای بسیار زیادی را در سایر علوم ایجاد كند. یافتن پاسخ‌‌های صحیح برای سوالات بی‌شماری كه در ذهن بشر وجود دارد نیاز به كسب دانش تخصصی و چگونگی به كار بستن آن دارد لذا بدلیل گسترده بودن علم زیست‌شناسی لزوم ادامه تحصیل در گرایش‌‌های مختلف این رشته برای رسیدن به اهداف فوق شدیداً احساس می‌شود.

مریم داودپور بازدید : 130 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (5)

از باغ می برند که چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند

پوشانده اند صبح تو را ابر های تار
با این بهانه که بارانیت کنند

یوسف!‌ به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانیت کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند

اب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 699
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 30
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 70
  • بازدید ماه : 60
  • بازدید سال : 328
  • بازدید کلی : 66,840