loading...
پاتوق زیست شناسان
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط messi در تاریخ 1392/08/24 و 12:18 دقیقه ارسال شده است

روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه!
نیزه ها تا جگرش رفت ولی قولش نه!
این چه خورشید غریبی ست که با حال نزار پای نعش قمرش رفت ولی قولش نه!
باغبانی ست عجب آنکه در آن دشت بلا به خزانی ثمرش رفت ولی قولش نه!
شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار دست غم بر کمرش رفت ولی قولش نه!
جان من قربان آن مردی که در دشت فرات تیر در چشم ترش رفت ولی قولش نه!
هر طرف می نگرم نام حسین است حسین ای دمش گرم سرش رفت ولی قولش نه!

این نظر توسط اخر شده ماه حسین... در تاریخ 1392/08/15 و 19:20 دقیقه ارسال شده است

ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام

آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام



در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین

ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام



پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره

اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام



ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل

وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام



نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام

اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام



من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام

آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام



بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین

اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام




این نظر توسط messi در تاریخ 1392/08/14 و 21:19 دقیقه ارسال شده است

آجرک الله یا زینب !!!!
برای حسینی شدن ما راهی جز بی حسین شدن تو نبود .
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود .


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 699
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 30
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 115
  • بازدید سال : 383
  • بازدید کلی : 66,895