loading...
پاتوق زیست شناسان

بازدید : 18 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (5)


بگذار نا تمام ، خدا حافظی کنم
با دل پر کلام ، خداحافظي کنم
چون نیست مجال نقل ،هیهات
بگذار در سلام ، خداحافظي کنم
این نیست مرام ما ، ولی بدان
با عشق بی مرام ، خداحافظي کنم
درد است اندرین سینه نهان ولی
زین درد نقره فام ، خداحافظي کنم
سردی گرفت شعر من اندرین زمان
زین مردمان مدام، خداحافظي کنم
خط عبور ما زین قافله جداست
با هر چه رسم ونام ، خدا حافظی کنم

خداحافظ!!!!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فرناندو تورس در تاریخ 1392/04/26 و 13:46 دقیقه ارسال شده است

صحبتهای تلفنی یک دانشجو:
ترم اول(ترم جو گيريدگي

الو سلام ماماني.منم هوشنگ.واي ماماني نمي دوني چقدر اينجا خوبه.
دانشگاه فضاي خيلي نازيه.واي خدا خوابگاه رو بگو.وقتي فکر مي کنم
امشب روي تختي مي خوابم که قبل از من يه عالمه از نخبه ها و دانشمنداي اين مملکت توش خوابيدن - و جرقه اکتشافات علمي از همين مکان به سرشون زده – تنم مور مور ميشه..راستي اينجا تو خوابگاه يه بوي مخصوصي مياد که شبيه بوي خونه اصغر شيره اي همسايه بغليمونه.دانشجوهاي سال هاي بالاتر ميگن اين بوي علم و دانشه! لامسب اينقدر بوي علم و دانش توي فضا شديده که آدم مدهوش ميشه!!! پريشب يکي از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمويت بيمارستان!

ترم 2(ترم عاشق شدگي
(آه اي مريم.اي عشق من.همه زندگي من.مي خواهم درختي شوم و بر بالاي سرت سايه بيفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرايي کني.ميخواهمت با تمام وجود عزيزم.همه پول و سرمايه من متعلق به توست.بدون تو اين دنيا رو نمي خوام.کي ميشه اين درس من تموم شه تا بيام بات ازدواج کنم...امروز يک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زيبايت را که همچون پروانه اي در کلاس ميدرخشيدي تماشا مي کردم...
ترم 3(ترم افسردگي

الو مامان سلام.مريم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولين عشقم بود دارم ميميرم از غصه .اي خدا بيا منو بکش راحتم کن.مامان من اين زندگي رو نمي خوام.....

ترم 4(ترم زرنگ شدگي
الو سلام مهشيد جون خوبي عزيزم؟منم پژمان! کجايي نفس؟ نيستي؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوي من.بيا ببينمت قربونت برم...مهشيد جون من پشت خطي دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ ميزنم.......
الو به به سلام چطوري ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت مي کردم.. پيرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوي من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم يه ذره شده واست.باشه عزيزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....
ترم5 (ترم مشروطه گی
الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط ميشم.2 نمره بم بده.به خدا ديشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آي سي يو بستريه. منم ضربه روحي خوردم دچار فراموشي شدم اصلاً شما رو هم يادم نمياد ....قول ميدم جبران کنم....

ترم 6(ترم ولخرجيدگي

الو مامان من خونه مي خوام ! راستي اون 50 تومني که 3 روز پيش فرستادي تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم7 (ترم پاتوقيده گي
سلام داش مصي! حاجي دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنير شيرازياي رديف بيار که مهمون دارم. 3 صوت هم آيس بيار مي خوايم فضا پيمايي کنيم.نوکرتم.آقايي

ترم8 (ترم فارغ التحصيلگي
الو سلام خانم.واسه اين آگهي که توي روزنامه داديد تماس گرفتم.فرموده بوديد آبدارچي با مدرک ليسانس و روابط عمومي بالا....
واسه همین که از رشته مون خوشم نمی اد

این نظر توسط yas در تاریخ 1392/04/18 و 23:41 دقیقه ارسال شده است

از چی بگم از سامسونگی که شده سنبل رشادت
ایران شده واسش مثه صندوق تجارت
پسglxوطن کجاس نیس؟
با اینکه از جیب در میاد اما مجاز نیس
پولام صفر شده بهم پول بده ایزدبا این وضع فقط باید پسته رو بلیسم از چی بگم تو بهم بگو چی بگم خوب
ما گفتیمو پراید دوباره7میلیونی شد؟؟؟

این نظر توسط پت در تاریخ 1392/04/17 و 12:52 دقیقه ارسال شده است

شعارشعار بزرگ ژاپنیها:
اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی. اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.

نسخه ایرنی این شعار:
اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد. اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!

این نظر توسط شما یادتون نمیاد در تاریخ 1392/04/08 و 11:46 دقیقه ارسال شده است

شما یادتون نمیاد وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه می داشتیم بعد عرق می کرد بعد که می خواستیم پاک کنیم چرب و سیاه می شد و جاش میموند دیگه هر کاری می کردیم نمیرفت آخر سر مجبور می شدیم سر پاک کن آب دهن بزنیم بعد تا می خواستیم خوشحال بشیم که پاک شده میدیدیم دفتر مون رو سوراخ کردیم –شما یادتون نمی یاد پاک کن های جوهری که یه طرف اش ابی بود و یه طرف اش قرمز بعد با طرف ابی اش میخواستیم خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد



این نظر توسط ... در تاریخ 1392/03/20 و 20:42 دقیقه ارسال شده است

قرارمان یک مانور کوچک بود…
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد…
اما ببین،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است…!


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 699
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 30
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 52
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 310
  • بازدید کلی : 66,822